شوروی چگونه فروپاشید؟
تاریخ انتشار: ۵ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۶۹۸۹۱۸
آفتابنیوز :
«۳۱ سال پیش در چنین روزی، اتحاد جماهیر شوروی دچار فروپاشی شد. فروپاشی دلایل متعددی داشت اما ریشههای اقتصادی آن بسیار پررنگ بود. در سال ۱۹۲۴ انتقال قدرت از ولادیمیر لنین به ژوزف استالین موجب برچیدهشدن بقایای مالکیت خصوصی شد. نتیجه این سیاست، ظهور برنامهریزی متمرکزی بود که بر اساس آن دولت تعیین میکرد مردم به چه چیزی نیاز دارند و چه چیزی باید تولید شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سال ۱۹۸۵ در حالی که شوروی در آستانه فروپاشی قرار داشت، میخائیل گورباچف به عنوان رهبری جوان و طالب اصلاحات به قدرت رسید. او با برنامههای اصلاحی خود تحت عنوان پرسترویکا و گلاسنوست توانست کنترل متمرکز بسیاری از مشاغل را کاهش داده و به برخی از کشاورزان و تولیدکنندگان این امکان را داد تا خودشان تصمیم بگیرند چه محصولی تولید کنند. اما دیگر برای همه چیز دیر بود و اجرای اصلاحات اینچنینی که میزانی از مالکیت خصوصی را به رسمیت میشناخت اما همچنان بر عقاید سوسیالیستی خود اصرار میورزید، نمیتوانست جلوی فروپاشی این امپراطوری را بگیرد.
حکومت اقتدارگرای حزب کمونیست با ایجاد خفقان سیاسی و کنترل همهجانبه اقتصاد و معیشت مردم، راهی برای نجات این امپراطوری باقی نگذاشته بود. شوروی با تولد خود آزادی اقتصادی را از بین برد و همین مساله موجب مرگش شد. این در حالی است که اصلاحات اقتصادی چین با رویکرد آزادی اقتصادی در همان سالها توانست اقتصاد، حکومت و حزب را نجات دهد.
۷۰ سال سرگذشت شوروی
سال ۱۹۱۷ تاریخ روسیه شاهد تحول بزرگی بود. امپراطوری تزاری روسیه توسط گروههایی از انقلابیون، از جمله بلشویکها، سقوط کرد و یک دولت سوسیالیستی در مرزهای امپراطوری تشکیل شد. پنج سال پس از آن اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به وجود آمد. با آنکه انقلاب از همان روزهای نخست با مالکیت خصوصی ناسازگار بود اما الغای مالکیت خصوصی در سال ۱۹۲۴ رنگوبوی دیگری به خود گرفت. استالین به قدرت رسید و فرماندهی متمرکز اقتصادی را بر عهده گرفت. سکان اقتصاد در دست رهبران حزب بود و آنها در مورد اهداف کلان اقتصادی تصمیم میگرفتند.
بدیهی است سیاستگذاریهای متمرکز اینچنینی آغازی برای کنترلگری هر چه بیشتر حکومت به شمار میرفت. رشد اقتصادی شوروی در سالهای ۱۹۲۸ تا ۱۹۶۰ موجب شگفتی بسیاری بود و موجب شد عدهای شوروی را آینده اقتصاد دنیا تلقی کنند. گذشت زمان اثبات کرد چنین تصوری غلط بود. رشد اقتصادی شوروی در دومین دهه قرن بیستم به این دلیل بود که اقتصاد روسیه تزاری یک اقتصاد توسعهنیافته و مبتنی بر کشاورزی بود که میخواست مسیر صنعتیشدن را بپیماید.
شوروی با استفاده از فناوریهای مدرن غربی و بسیج نیروی انسانی، بر شهرنشینی و صنعتیشدن تاکید داشت و آغاز این مسیر با رشد قابل توجهی همراه بود. البته در سالهای بعدی دشمنی با غرب موجب شد استفاده از فناوری آنها و الگوبرداری برای تقلید از مدلهای توسعه میسر نباشد. مشکلات اقتصادی در دهه ۱۹۵۰ موجب شد نیکیتا خروشف در اواخر این دهه دست به اصلاحات اقتصادی تحت عنوان سوناخوز بزند. این اصلاحات تلاشی برای غیر متمرکزسازی اقتصاد بود.
در اوایل دهه ۱۹۶۰ خروشچف سیستم هماهنگی و متمرکز اقتصادی را بازگرداند. در دهه ۷۰ تلاشی برای اصلاحات مجدد رخ داد. البته این اصلاحات نتوانست اقتصاد راکد شوروی را احیا کند و بهرهوری اقتصاد تا اوایل دهه ۱۹۸۰ به زیر صفر رسید. عملکرد ضعیف اقتصاد موجب شد میخائیل گورباچف دست به اصلاحات رادیکالتری بزند. گورباچف در حالی که سعی میکرد آرمانهای سوسیالیستی را حفظ کند، تمرکززدایی از فعالیتهای اقتصادی و تجارت خارجی را هدف خود قرار داد. تلاشهای او که در راستای نجات اقتصاد متزلزل شوروی بود به انحلال کشور انجامید. در نهایت در ۲۶ دسامبر سال ۱۹۹۱ شوروی دچار فروپاشی شد.
شگفتی انباشت سرمایه
رشد اقتصادی به محرک نیاز دارد. عموما محرکهای پایدار از دل بازارهایی بدون مزاحم سربرمیآوردند اما این مساله در مورد شوروی صادق نبود و اقتدارگرایی دولت برای مدتی نقش انگیزه برای کسب سود را بازی کرد. در میان سالهای ۱۹۲۸ تا ۱۹۶۰، تولید ناخالص ملی شوروی سالیانه حدود شش درصد رشد کرد که رشد حیرتانگیزی بود. پس از مرگ لنین در سال ۱۹۲۴، استالین به قدرت رسید و تلاش برای بهثمررساندن ایدههای اقتصادی خود را آغاز کرد.
برنامههای او مبتنی بر آن بود که با دستور دولت منابع لازم از طریق نرخهای بالای مالیات کشاورزی تامین و سپس این منابع در مسیر توسعه صنعتی به کار گرفته شود. از آنجا که چنین کاری به سیستم مالیاتستانی کارآمدی نیاز دارد و شوروی عاری از آن بود، استالین مالکیت خصوصی را لغو و کشاورزی اشتراکی را به وجود آورد. در این نقطه از تاریخ شوروی، دخالت دولت در زندگی مردم به اوج میرسد. حزب کمونیست شوروی محصولات کشاورزی را تصاحب کرد و پس از آن دولت بود که تصمیم میگرفت مردم به چه میزانی به مواد غذایی نیاز دارند. این نوع تصمیمگیری قابل تعمیم به تقریبا تمامی کالاهای مصرفی است. در آن زمان، دولت تصمیم میگرفت چه میزان کفش تولید شود. در واقع اوست که میداند هر فرد به چه کفشی، با چه جنس و وزنی و چه تعدادی نیاز دارد. پرسش آنجاست که آیا دولت قادر به انجام چنین کار بزرگی هست؟ آیا دولت میتواند در تمام امور اقتصادی، از صدر تا ذیل مداخله و تمام نیازها را نیز برطرف کند؟
صف، فرهنگ تحمیلی اقتصاد دولتی
با ازمیانرفتن بازار، تخصیص منابع توسط یک تشکیلات مرکزی، جای دادوستد داوطلبانه و کشف سود را گرفت. چنین تشکیلاتی باید بتواند نیازها را تشخیص دهد، تهیه و تخصیص منابع را بر عهده بگیرد و در نهایت تعیین کند به هر کس چه مقداری برسد. از همان سالهای ابتدایی تولد شوروی، برخی از اقتصاددانان معتقد بودند چنین چیزی قابل اجرا نیست. تشکیلات مرکزی هر چقدر هم که عظیم باشد نمیتواند در هر لحظه تعداد قابل توجهی از ترجیحات را مورد پردازش قرار دهد و در نهایت بهترین تصمیم را بگیرد. نتیجه آنکه دولت با عدد در مورد نیازهای مردم تصمیمگیری میکند. برای مثال معیار تولید کفش که یکی از پوشاک اساسی انسان است، چیست؟ اگر دولت دستور بدهد کارخانهاش وظیفه دارد وزن مشخصی از کفش را تولید کند، آنگاه فارغ از جنس و کیفیت، کارخانه مد نظر دولت شروع به تولید کفشهای سنگین میکند.
بدیهی است که تعداد پایینی از کفشهای سنگین نیاز مردم را برآورده نکرده و تعدادی بیکفش میمانند. حال اگر معیار دولت تغییر کرد و از وزن به تعداد تبدیل شود، آنگاه کفشهای زیادی با نازلترین کیفیت ممکن تولید میشوند. بنابراین برای تولید سادهترین محصولات تعداد قابل توجهی از افراد حزب کمونیست به تصمیمگیری میپرداختند و این تصمیمات به زمان زیاد و بروکراسی غیر قابل تصوری نیازمند بود. این شکل از تخصیص منابع در شوروی موجب میشد عرضه کالا همواره با محدودیت مواجه باشد. در واقع مردم نه به خاطر نداشتن پول یا کوپن بلکه به خاطر عدم وجود کالای مورد نظرشان، در بهدستآوردن و استفاده از آن بیبهره میمانند.
همین مساله موجب شد مفهوم صف برای بهدستآوردن مایحتاج مردم ساکن شوروی شکل تازهای به خود بگیرد. مساله صف آن قدر جدی بود که به ادبیات شوروی نیز راه پیدا کرد. در سال ۱۹۲۸ ایلف و پتروف کتابی تحت عنوان «دوازده صندلی» منتشر کردند که در آن کاغذبازیهای بیمعنا و زیانآور در سالهای ابتدایی تشکیل شوروی را در قالب طنز به باد انتقاد میگرفتند. برای مثال یکی از شخصیتهای کتاب در جایی میگفت: «مغازههایمان را بگو! دیگر فقط صف داریم، نه مغازه! اسمهای مغازه هم آدم را زهرهترک میکند: تعاونی واحد معلولان استارگورود!» واکنش حزب کمونیست به انتشار این کتاب بسیار سرد بود. در سالهای بعدی میزان خفقان سیاسی آنقدر زیاد شد که دیگر امکانی برای چاپ چنین کتابهایی وجود نداشت.
اصلاحات نیمهکاره حزب
در سالهای میانی دهه ۱۹۸۰ میلادی شور و حرارت انقلابی در میان مردمی که قادر به تامین نیازهای اساسی نبودند از میان رفته بود. تعدادی از پیرمردان سکاندار سیاستگذاری همچنان شعارهای بیروح انقلابی را تکرار و به دنبال رهبر جوانی برای ایجاد اصلاحات بودند. در سال ۱۹۸۵ در حالی که زمزمههایی مبنی بر فروپاشی شوروی به گوش میرسید میخائیل گورباچف ۵۴ساله به ریاست حزب کمونیست رسید. او در همان سال تلاش برای ایجاد اصلاحات را آغاز کرد. تحولات شش سال بعدی این امر را ثابت کرد که برای اصلاحاتی با رویکرد او دیر شده بود. برنامههای اصلاحی او تحت عناوین پرسترویکا و گلاسنوست تشریح و اجرا شد. اهداف اصلی گلاسنوست آزادی سیاسی و مشارکت مردم در امور کشور بود. در واقع قرار بود تحت تاثیر آن، آزادیهای سیاسی مورد نظر ایجاد و قدرت از حزب کمونیست اتحاد شوروی به شوراها منتقل شود. بر همین اساس او در یک نشست حزب در سال ۱۹۸۸ خواستار برگزاری اولین انتخابات واقعا دموکراتیک پس از انقلاب روسیه شد.
گورباچف در راستای پروسترویکا توانست کنترل متمرکز بسیاری از مشاغل را کاهش داده و به برخی از کشاورزان و تولیدکنندگان این امکان را داد تا خودشان تصمیم بگیرند چه محصولی را تولید کنند. در حالی که هیچگاه از اصلاح مالکیت خصوصی استفاده نشد، سیاستهایی اعمال شد که در اثر آنها بخشهای کوچک اقتصادی مانند فروشگاهها و رستورانها خصوصی شدند. بسیاری معتقدند اصلاحات نیمهکاره گورباچف منجر به فروپاشی شوروی شد اما گذشت زمان ثابت کرد رویکرد شوروی نسبت به اصلاحات به گونهای بود که در هر شرایطی به بنبست میرسید. گورباچف با آنکه اصلاحات اقتصادی در شوروی را در آن زمان ضروری میدانست، همزمان به آرمانهای سوسیالیستیاش باور داشت. نطق او در جمع اعضای حزب این مساله را بهخوبی روشن میکند.
او در این جلسه گفت: «بعضی از شماها به بازار آزاد به چشم جلیقه نجات اقتصاد نگاه میکنید اما رفقا شما باید به جای جلیقه نجات، به فکر کشتی باشید و نام این کشتی، سوسیالیسم است.» در واقع شاید همین جملات بتواند بیان کند چرا اصلاحات اقتصادی مد نظر او راه به جایی نبرد و منجر به فروپاشی شد. این در حالی است که در همان سالها چین با وجود فضای بسته سیاسی به سوی آزادی اقتصادی رفت و توانست با نجات اقتصاد، حکومت خود را حفظ کند.»
منبع: دنیای اقتصادمنبع: آفتاب
کلیدواژه: شوروی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اصلاحات اقتصادی مالکیت خصوصی حزب کمونیست رشد اقتصادی همان سال موجب شد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۶۹۸۹۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا ایران تحریمناپذیر است؟
ایران تحریمناپذیر است. این گزاره قابل تامل و مهمی است که رئیسجمهوری روز یکشنبه در افتتاحیه نمایشگاه توانمندیهای صادراتی (ایران اکسپو ۲۰۲۴) بیان و در تبیین چرایی آن هم به این موضوع اشاره کرد که جوانان و متخصصان داخلی، در سالهای گذشته توانستهاند با نوآوری و ابتکارهای خاص علاوه بر تامین نیازهای ضروری کشور، دریچههای صادراتی جدید به روی دنیا باز کنند. رئیسجمهوری همچنین با تاکید بر اینکه برگزاری نمایشگاه توانمندیهای صادراتی گواه تحریمناپذیربودن جمهوری اسلامی ایران است، گفت: «تحریم در ایران اسلامی با اراده پولادین مردم هرگز به نتیجه نرسیده و پس از این هم نخواهد رسید. برگزاری این نمایشگاه همچنین نشاندهنده آن است که طرحهای شیطانی منزویکردن ایران هرگز به نتیجه نرسیده و نخواهد رسید.»
رئیسی همچنین این نمایشگاه را رونمایی از دستاوردها و توانمندیهای جوانان کشورمان در تلاش برای تبدیل تحریمها و تهدیدها به فرصت، توصیف و تصریح کرد: «به تعبیر دیگر ترجمان این نمایشگاه و رویداد بزرگ اقتصادی آن است که ما توانستیم و باز نیز میتوانیم.» بر این اساس، اظهارات رئیسی را میتوان بازتاب تغییر و تحولات سرنوشتساز سالهای اخیر اقتصاد ایران دانست، یعنی دقیقا همان نقطه عطفی که طراحان و معماران تحریمهای یکجانبه و حداکثری گمان میکردند با به راه انداختن آنچه کارزار فشار حداکثری نام گذاشتند، میتوانند جریان تولید و تجارت را در کشور به کلی فلج کنند و درنهایت به خواسته خود که همان از بین بردن توان سیاسی و نظامی کشور بود، دست پیدا کنند و مردم را در برابر حاکمیت قرار دهند، اما کارنامه سالهای اخیر نشانگر شکست ابرتحریمهایی است که به گمان تحلیلگران بینالمللی اگر نسبت به هر کشوری اعمال شده بود، فروپاشی ساختار اقتصادی آن کشور ظرف چندماه قطعی بود.
هدفگذاری ایران برای اقتصاد عاری از نفت
برهمین اساس، رهبر انقلاب نیز در سال ۹۸ و در اوج فشارهای تحریمی در یکی از بیانات خود فرمودند: همین تحریم میتواند یک فرصت باشد که [پیش از این هم]بوده و بعد از این هم میتواند فرصت باشد. میتواند اقتصاد کشور را از اتکا به نفت نجات دهد و بند ناف اقتصاد را از نفت قطع کند. عمده مشکلات اقتصادی ما به خاطر وابستگی به نفت است. وابستگی به نفت باعث شده که برای پیشرفت کشور، استعداد و نیروی داخل توجه چندانی نشود اگر بتوانیم این کار را بکنیم، بهترین فرصت را به دست آوردهایم. باهوشهای آمریکاییها هم توجه به این نکته دارند و دیدم در گزارشی توصیه کرده بودند که نگذاریم ایران اقتصاد بدون نفت را تجربه کند، یک راه پشتی درست کنید که ایران بهکلی از نفت منقطع نشود، چون میرود بهکلی دنبال اقتصاد غیرنفتی.
ناکامی نقشه فروپاشی با وجود کاهش کیفیت زندگی مردم
به باور کارشناسان، هرچند ایران در طول ۴۵ سال گذشته عملا زیر شدیدترین فشارهای تحریمی آمریکا و اروپا قرار داشته است، اما از سال ۲۰۱۱ و اعمال تحریمهای نفتی که سودای صفرشدن صادرات نفت را داشت، این استراتژی دنبال میشد که قطع کامل درآمدهای ارزی حاصل از فروش نفت آن هم در شرایطی که بیش از ٩٠درصد بودجه وابسته به آن بود، حتی امور روزمره مردم هم دچار آسیب جدی شود تا در سایه وقوع آشوبهای داخلی و سرخوردگی از ناتوانی در تهیه دارو و غذا، خواستههای نامشروع غرب از جمهوری اسلامی پای میز مذاکره تحمیلی وصول شود. در هر صورت با عبور از سالهای سخت تحمل فشارهای بیرونی، نقشه شوم طراحان تحریم آنطور که انتظار داشتند پیش نرفت و ایران توانست با بهرهگیری از توان داخلی و ایجاد فرصتهای جدید نیازهای فوری را برطرف کند.
برای نمونه طراحان تحریم بنا داشتند صنایع مادر کشور نظیر نفت، پتروشیمی، خودروسازی، فولاد، لوازم خانگی، سیمان و... را از کار بیندازند، اما در نقطه مقابل پیش گرفتن راهبردهای جدید نهتنها این صنایع را از کار نینداخت که حتی برآیند یک دهه گذشته نشان میدهد در برخی از حوزهها تحریم به جای نغمت به نعمت تبدیل شد و استعدادهایی بروز پیدا کرد که در شرایط عادی هیچگاه مجال بروز آن پیدا نمیشد. البته ناگفته پیداست که هرچند آرزوی خامفروپاشی اقتصاد ایران نقش بر آب شده، اما تحریم اساسا آسیبهایی به کیفیت زندگی مردم هم زده و رشد اقتصادی کشور هم به ویژه در دهه ٩٠ برمبنای برنامههای توسعه و سند چشمانداز پیش نرفته که این مسئله در واقع همان محرومماندن کشور از درآمدهای ارزی مناسب و یا بسیاری از تکنولوژیهای جدید جهانی در بخش صنعت است. برای مثال مطابق آمارها در سال ٢٠٢١ رقم درآمد سرانه ملی مردم ایران ٥٣٤٣ دلار اعلام شده بود که مطمئنا اگر جریان تحریمهای یکجانبه نبود رفاه ایرانیان در وضعیت دیگری قرار داشت. بهعلاوه در دیگر شاخصهای کلان مانند نرخ ارز، تورم، بیکاری و تشکیل سرمایه جدید هم اوضاع باب میل مردم و سیاستگذاران نبوده است. البته بخش بزرگی از شوکهای وارد شده به اقتصاد ایران زیرپوست تحریمها، همان مصیبت تکمحصولی و نفتی بودن اقتصاد کشور بوده که چالشهای بزرگی برای کشور ایجاد کرده است.
تنوع بخشیدن به محصولات صادراتی ناجی کشور شد
در این میان، تغییر ریل سیاستگذاری و تنوعبخشیدن به سبد محصولات صادراتی توانسته تا حدود زیادی ضربهگیر تحریمها باشد، ضمن اینکه روند بودجهنویسی در سالهای اخیر و پس از روی کار آمدن دولت سیزدهم هم تغییرات شگرفی داشته که در آن سهم درآمدهای نفتی از بودجه بسیار کمتر از سالهای قبل شده و حتی دولت با اتخاذ تصمیمات شجاعانه مانند ایجاد پایههای مالیاتی جدید، اصلاح نظام اداری، بهبود محیط کسبوکار و مقابله با فساد که برخی ناظران و تحلیلگران آنها را غیرممکن میدانستند، توانسته دیوار بلند تحریمها را از سر راه بردارد.
ضمن آنکه نمیتوان این تغییر رویه بزرگ را نادیده گرفت که سیاست مذاکره با امید به رفع تحریم تبدیل به آخرین و کماهمیتترین راهبرد دولت سیزدهم شده و این باور به وجود آمده که با اتکا به امکانات داخلی و بهرهگیری از دانش متخصصان داخلی میتوان منافعی برای کشور کسب کرد که پای میز هیچ مذاکرهای پیدا نشده و نخواهد شد. میتوان اینگونه تعبیر کرد که اجرای سیاست اقتصاد مقاومتی و قطعکردن نفت از بند ناف اقتصاد و حذف خودتحریمیها میتواند سفره مردم را هم دچار تغییر کند که این مسئله در صدر اولویتهای کشور قرار گرفته است.
روایت طراحان و معماران تحریم از ناکارآمدی فشارها
در کتاب «تحریمها چطور کار میکند؟ ایران و آثار جنگ اقتصادی» که اخیرا منتشر شده، آمده است: باراک اوباما با ممانعت از تجـــارت ســایر کشورها با ایران در سال۲۰۱۱ ماهیت تحریمهای ایالات متحده را تغییر داد. تحریمهای اوباما منبع اصلی درآمد ارزی ایران یعنی فروش نفت را مختل کرد. این تحریمها همچنین موجب قطع ارتباط بانکهای ایرانی از جمله بانک مرکزی با سیستم مالی بینالمللی شد. تا به امروز، تاثیر اقتصادی تحریمها با آنچه تشکیلات محافظهکار جنگطلب آمریکا پیشبینی میکردند فاصله زیادی داشته است. بهطور قطع، تحریمها به دو دهه رشد اقتصادی ثابت پایان داد، اما تحریم نه باعث فروپاشی اقتصاد شد و نه قیامهای تودهای برای فشار جدی بر دولت را به وجود آورد.
انعطاف نسبی اقتصاد و تصمیم برای اجازه دادن به کاهش ارزش پول، به شروع -تاکنون بسیار کم- بازسازی اقتصادی به دور از صادرات نفت و به سمت تولید داخلی کمک کرد. بهرغم کاهش منابع، دولت از مکانیسم حمایت اجتماعی خود برای محافظت از فقیرترین خانوارها در برابر گرسنگی و سقوط به فقر شدید استفاده کرد. همچنین ریچارد نفیو، مقام سابق وزارتخارجه آمریکا که به عنوان معمار تحریمهای هستهای علیه ایران شناخته میشود، با اشاره به پیشبینیهای نادرست دولت ترامپ مبنی بر فروپاشی ایران طی چند ماه تاکید کرد: «دولت ترامپ از ثبات نسبی حکومت ایران سرخورده شد». نفیو نوشته است: «سال ۲۰۱۸، اظهارنظرهای گستردهای از مقامهای ارشد آمریکایی با این مضمون شنیده میشد که ایران تنها چند ماه و چند ضربت شدید برای فروپاشی فاصله دارد. اعتراضات و آشفتگیهای سیاسی در این کشور ادامه دارند، اما هیچ نشانه معقولی از وجود ناآرامیهای استثنایی در آن دیده نمیشود.»
در ادامه یادداشت مقام سابق آمریکایی آمده است: «حکومت، از لحاظ سیاسی، استحکام معقولی دارد و هیچ نشانهای از جدایی نیروهای امنیتی از آن دیده نمیشود.» نفیو در کتاب «هنر تحریمها؛ نگاهی از درون میدان» مینویسید: «استقامت در برابر درد تحریم اقتصادی، همان توانایی است که یک اقتصاد در عین از دست دادن بسیاری از ظرفیتهای تولیدی خود برای ادامه حیات دارد. مانند گروهان نظامی که حتی در صورت از دست رفتن آن، یک ارتش میتواند کار خود را پیش ببرد. اهمیت داشتن روش و راهبرد برای استقامت در کشور هدف این است که وقتی راهبردهایی برای حفظ استقامت وجود داشته باشد، کشورهایی که در معرض تحریم قرار میگیرند، عزم خود را بالاتر برده و جایگاه خود را در این زمینه تقویت میکنند.»
ایران در برابر تحریم واکسینه شده است
یک کارشناس برجسته ایتالیایی در حوزه اقتصاد نیز با اشاره به پویایی و رشد اقتصادی ایران طی سالهای اخیر تصریح کرد که تحریمهای یکجانبه غرب علیه ایران به اقتصاد این بلوک آسیب زده و موجب شده است تا شرکتهای غربی از بازار بزرگ ایران محروم شود. وضعیتی که به گفته او، شرکتهای غربی را شاکی کرده است.
«جیانکارلو الیا والوری» طی یادداشتی تحلیلی مینویسد: «در حالی که اینجا در ایتالیا برای پیروی از دستورات ایالات متحده آمریکا مغزمان را کار میگیریم، فرقی هم نمیکند که روسایجمهورش خوب، بد یا حتی خوابآلوده باشد، اقتصاد ایران به توسعه خود ادامه میدهد.» والوری در گزارش خود نتیجهگیری کرده است: «تحریمها و محدودیتهای یکجانبه برخی کشورهای غربی علیه ایران به اقتصاد غرب آسیب وارد کرده است، زیرا این تصمیم موجب گردیده تا شرکتهای غربی از بازار ایران دور شوند. این وضعیت به طور خاص بسیاری از کارآفرینان و شرکتهای اسپانیایی را شاکی کرده است.
این درحالی است که جمهوری اسلامی ایران پس از اعمال تحریمها، جایگزینهایی برای شرکتهای غربی پیدا کرده و از کشورهای دیگر کالا میخرد، اما بحران اقتصادی در کشورهای اروپایی باعث شده است که شرکتهای اروپایی از تصمیمهای سیاسی برخی دولتهای اروپایی تحت هدایت دیگران (eterodiretti)، ناراضی باشند.»
آگاته دمارایس، دانشآموخته اقتصاد و عضو ارشد اندیشکده «شورای اروپایی روابط خارجی»، نیز در تازهترین کتاب خود تشریح میکند که چرا تحریم در بیشتر موارد اثر معکوس بر جای میگذارد. به گفته دمارایس، اثر استفاده بیرویه از تحریم مانند استفاده بیرویه از آنتیبیوتیک است و موجب افت اثرگذاری آن میشود و مقاومتها نسبت به آن را افزایش میدهد. در صورت عدمرعایت این پنج عامل، کشورهای تحریمشونده با تدابیری که میاندیشند، علاج را قبل از وقوع حادثه می یابند و با ایجاد شبکههای مالی مستقل، کار خود را پیش میبرند. دمارایس این رفتار را به واکسیناسیون تشبیه میکند و معتقد است روسیه و ایران تا حد زیادی دچار چنین وضعیتی هستند. به گفته او، کشورهای تحت تحریم به سه طریق میتوانند تحریمهای آمریکا را دور بزنند. در وهله نخست آنها میتوانند دلار را را کنار بگذارند که با توجه به گستردگی استفاده از آن در معاملات، اقدام دشواری است.
در وهله دوم، آنها میتوانند ساخت یک شبکه جایگزین سوئیفت را پیگیری کنند. چین این راهحل را از طریق راهاندازی شبکه «سیپس» پیگیری کرده است و حجم معاملات آن به یکصدم شبکه سوئیفت میرسد. درنهایت رمزارز بانکهای مرکزی آخرین ابزاری است که کشورهای تحریمشده میتوانند از آن استفاده کنند.
مسیر خنثیسازی کامل تحریمها چیست؟
در یکجمعبندی کلی میتوان اینطور بیان کرد که با عبور از جنگ اقتصادی یکجانبه علیه ایران حالا فرصتی فراهم شده است که میتوان در بستر انجام اصلاحات اقتصادی و تقویت تولید ملی، به تحقق رشد اقتصادی بالا در سالهای آینده خوشبین بود.
در واقع اگر کجرویهای مزمن گذشته نظیر خامفروشی منابع و ثروتهای بیننسلی، ولنگاری نظام بانکی و بیتوجهی به بخشهای مولد برطرف شود، این انتظار واقعبینانه وجود دارد که شرایط معیشتی مردم و اهداف ذکرشده در برنامه جدید توسعه هم محقق شود.
گذشته از اعتراف سناریونویسان تحریمی به ناتوانی در ویرانکردن بنیه اقتصادی کشور، به طور کلی مهمترین محورهای پیگیریشده در دولت سیزدهم برای خنثیسازی کامل تحریم را هم میتوان در این محورها جستوجو کرد که لازم است با ارزیابی و کنترل دائمی، به شکل ویژه از سوی نظام تصمیمگیری و اجرایی دنبال شود:
- رفع ناترازیهای موجود در اقتصاد از جمله ناترازی در شبکه بانکی، ناترازی انرژی و ناترازی در صندوقهای بازنشستگی
- تقویت بازارهای صادراتی جدید و استفاده از فرصت پیوستن به اتحادیههای منطقهای و جهانی اوراسیا و بریکس
- تقویت اقتصاد دانشبنیان و ایجاد انگیزه برای نخبگان
- کنترل جدی بازارهای دارایی و حذف انگیزههای سفتهبازانه از طریق خرید و فروش طلا و ارز
– تقویت روابط تجاری با کشورهای همسایه، آفریقا، آمریکای جنوبی و ایجاد قراردادهای دائمی برای صادرات محصول غیرنفتی و دارای ارزش افزوده
- مقابله با ابرچالش کمآبی و احیای محیطزیست
- بهبود محیط کسبوکار با هدف افزایش مشارکت مردم و بخش خصوصی در اقتصاد
- پیگیری مبارزه با جریانهای مافیایی و ذینفوذ به قصد حذف کامل موریانه فساد از بدنه اقتصاد کشور.
جغرافیای اقتصادی ایران تحریمناپذیر است
یک کارشناس اقتصادی در مورد تحریمناپذیر بودن اقتصاد ایران گفت: «اقتصاد ایران در دوران تحریم دچار افول و کاهش چشمگیر رشد اقتصادی شد، اما هیچگاه سقوط نکرد؛ دلیل این مسئله تنوع بالای محصولات تولیدی در داخل کشور است که حتی نسبت به کشورهای همسایه و کشورهای حوزه خلیجفارس دارای تفاوتهای بسیاری هستیم، چراکه این کشورها تنها به نفت متکی هستند، اما ایران با کشاورزی، معادن، صنعت پتروشیمی و دیگر صنایع توانسته روی پای خود بایستد و علاوه بر تامین نیازهای داخلی، توسعه صادرات و کشف مقاصد جدید صادراتی را دنبال کند.»
علی حیاتنیا بیان کرد: «شرایط اقلیمی و جغرافیای اقتصادی ایران باعث شده تحریمها و جنگ اقتصادی آمریکا و اروپا به نتیجه نرسد، برای مثال ایران در برخی محصولات کشاورزی جزو برترین کشورهای جهان است یا در حوزه محصولات معدنی پیشرو هستیم، بنابراین با چنین ویژگیهایی نمیتوان تصور کرد اقتصاد ایران زمینگیر شود.» این کارشناس اقتصادی افزود: «البته باید به این نکته توجه کرد که برای به حداقل رساندن اثر تحریمها، باید زنجیره ارزش محصولات را تکمیل و نفت را از بودجه کشور تا حد ممکن حذف کرد، همچنین اصلاحات ساختاری را در نظام اقتصادی و صنایع کشور انجام داد.» حیاتنیا تاکید کرد: «با انجام اصلاحات عمیق اقتصادی و رفع نقاط آسیبپذیر میتوان به این موضوع خوشبین بود که دیگر با اعمال تحریم دچار نوسانات در سطح بازار و کلیت اقتصاد نباشیم.»
منبع: شهروند
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی